سفارش تبلیغ
صبا ویژن

والفجر

شهید سنگربان عشق

خوشا به حالتان که رفتید...

و آتش چنان سوخت بال و پرت را     که حتی ندیدیم خاکسترت را

به دنبال دفترچه خاطراتت            دلم گشت هر گوشه سنگرت را

و پیدا نکردم در آن کنج عزلت          به جز صفحه آخر دفترت را

همان دستمالی که پیچیده بودی     در آن مهر و تسبیح و انگشترت را

همان دستمالی که یک روز بستی    به آن زخم بازوی هم سنگرت را

سحر گاه رفتن زدی با لطافت          به پیشانیم بوسه آخرت را

و تا حال می سوزم از یاد روزی        که تشیع کردم تن بی سرت را

کجا می روی ای مسافر درنگی       ببر با خودت پاره آخرت را

تقدیم به عموی عزیزم:شهید علیرضا پورغلام